یعنی پذیرش !!! وقتی مرگ رو باور کنی ، اون وقت حس می کنی که این لحظه ، لحظه ی آخره ، اون رو با تمام وجود زندگی می کنی چون عاشق زندگی هستی ، اگر عاشق زندگی باشی و مرگ رو دوست نداشته باشی ، غصه می خوری !!! حسرت می خوری به لحظه های رفته !! و آه می کشی..
اگه مرگ رو دوست داشته باشی و زندگی رو نخواهی ، لحظه ها رو از دست می دهی ، خودت رو می کشی تا به آینده برسی !!! این جوری مرگ رو زندگی می کنی ----- مثل رفتارهای خود تخریبی ، اعتیاد و ......... ------
اما اگر مرگ و زندگی رو با هم دوست داشته باشی ، زندگی رو زندگی می کنی و در مرگ می میری ، ------------ چی شد ؟؟؟ ----------------
فکرشو بکن !! این آخرین باری که می آی اینجا................
پذیرش این جفتهای متضاد به تمامی ، بدون ارجحیت یکی بر دیگری را
وحشیانه زیستن است و شرط لازم برای
شدن .وحشی وارد بازی می شه ، و می دونه آخر بازی هر چیزی می تونه باشه و می پذیره ...
باید
وحشی باشی تا بتونی مرگ و زندگی رو بپذیری ، در اینجا و اکنون جاری باشی و ضربه هات رو یک بار برای همیشه بزنی !!
زندگی دهشتناکه و ناچاری که جسور باشی تا زیر هجوم سایه ها خرد نشوی و نترسی از این که در لحظه به تمامی حضور داشته باشی ........
من می دانم زندگی هیچستان است ، نه اوجی و نه قله ای ..... با این همه ،این هیچستان جایی است ، آری ، من دیوانه ام ، جنون را اختیار کرده ام.... زندگی را به تمامی زندگی می کنم .......
تو هم
زندگی را به تمامی زندگی کن !!!
آیا این آخرین باری است که من اینجا می آیم و خود را حک می کنم در یک قاب سیاه ؟ اخرین بار. آخرین بار. آخرین بار .....
اخرین بار را حس کردم
عصیان
گرسنه بهشت
با چشمانی مراقب و محتاط
بزدلانه از دوزخ می گریزد
و بی رمق چشم بر ثانیه ها می دوزد
تا که عذاب زیستن پایان گیرد
آسمان دهان باز کند
و او آسوده بر عرش تکیه زند
لیک عاشق درد و دوزخ
غولی است مخوف
که فوران نعره های شادمانه اش
دلالتی است بر نیرویی متمرکز
مستعد انفجار
عاشق درد و دوزخ
کودکی است افسار گسیخته
شیفته کشف
که در تاریکی محض می دود
بی دغدغه بازگشت
این نیرومند وحشی و شاد
به پشت نمی نگرد
تاریکی را جسورانه می شکافد
و زیستن را دیوانه وار حماسه ای می کند
بی تکرار
من شیفته درد و دوزخ ام
پس اینگونه مرا
از درد عشق
مترسان
« قال حامد فی کتابه مبین »
مریم جون این حرفها رو ولش! عیدت مبارکککککک
امیدوارم سال خوبی در انتظارت باشه!
ولی خدایی این جمله آخرت خیلی توووووپ بود : زندگی را به تمامی زندگی کن! هنوز تو کفشم!
به حامد
.....................
من شیفته بهشت و دوزخم
پس اینگونه مرا
از درد عشق
مترسان
این جوری دیگه ترجیحی بین درد و لذت نیست .... پرده ی اول شعر ، ترجیح بهشت است بر دوزخ ، پرده ی دوم ترجیح دوزخ است بر بهشت ، پرده ی سوم اگه ترجیحی نباشه ، اون وقت تقارن درک می شه ، و شکست تقارن از دل این درک ، نیرومندانه زاده می شود .....
بابا دیونه جان دم عیدی حزف از مرگ میزنن آخه؟:)) ولی خودمونیما خیلی قشنگ مینویسی کلی حال میکنم باهاش در ضمن کامنتدونیه من از ۳-۴ خط بیشتر اجازه نمیده بنویسی باید چند بار پستش کنی :(( معذرت میخوام عید خوش بگذره فدات بای عزیز
سلام
من یکی از مدیران وبلاگ gta download هستم
وبلاگ جالبی داری
با تبادل لوگو چطوری؟
هر تفکری که داشته باشیم یک ساختاری خواهد داشت و محدوده ای و این محدوده شخصیت ما خواهد بود واین تفکرات فریبی بیش نیست که زیستن را تاکید میکند و این ساختار یا ساختمان (من) در هر تنی و با هر تفکری رنگی خاص به خود می گیرد
یه چیزی در مورد یک حضور وحشی از قسمت ذوق مند ادبیاتی خودم در وکردم که بیا و بخون! ای م ر ی م ب!