انسان ، شناخت ، اجتماع

سر آن ندارم که از تراژدی فاصله و تنهایی حاصل از مدرنیته و بحران ناگزیر رابطه ها در فضای گذار دنیای سنتی به مدرن سخنی دراز گویم که تنها به مقدمه ای برای ورود به پاسخ پرسشهای زیر اکتفا می کنم .
چرا ما نیاز به شناخت ماهیت بشر داریم؟
چرا انسان موجودی اجتماعی است ؟
پیامد زندگی اجتماعی انسان در دنیای روانی او چیست ؟

آدمیان از هم دور افتاده اند ، از این رو هیچ یک ماهیت بشر را به درستی نمی شناسد.امروزه ، از همان سالهای اولیه کودکی ما تماس محدودی با دیگران داریم و نه فقط خانواده ها منزوی هستند که کودکان را نیز منزوی می کنند .روش کلی زندگی ما،مانع از ایجاد صمیمت لازم با دیگران است.به دلیل عدم شناخت کافی از ماهیت بشر ،ناتوان در برقراری ارتباط،به تاروپود تعصب و پیشداوری ها گرفتار و از این رو دشمن یکدیگر می شویم. زمانی که دیگری را به خوبی نمی شناسیم ، به نادرستی با آنها رفتار می کنیم و قضاوتهایمان پیوسته اشتباه از آب درمی آید. نگرش کلی ما نسبت به زندگی و دیگران ، بستگی به شناخت ما از آنها دارد .
از این رو برای ارتباط برقرار کردن مناسب و موثر نیاز به آن داریم تا خود و دیگری را بشناسیم ، شناختی که به تعصب و پیشداوری و قضاوتها آلوده نباشد . شاید به همین دلیل است که آلفرد آدلر معتقد است * ضرورت محضی که در شناخت انسان وجود دارد ، پایه ی برقراری روابط اجتماعی است .اما ، چر انسان موجودی اجتماعی است ؟

نظرات 20 + ارسال نظر
حمی رضا پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 09:49 ب.ظ http://p30power.com

با سلام
می خواستم نظرتان را در مورد تبادل لوگو بپرسم
با تشکر
بای

احسان پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:18 ب.ظ

سلام .
مریم جان ! خیلی سخت شد ! یه ذره خودمونی ترش کن.
انسان در اجتماع متولد میشود . می زید و می میرد !
انتظار دیگری می توان داشت .
راستی چرا ماهی آبزی است یا شیر در بیشه زندگی میکند !
شاید به خاطر نیازهایمان !
جسم و روح !
پیروز باشی.

چرا ماه تو آسمونه و دریا تو زمین!!
عجب خنگی هستی دختر خوب اگه دریا تو آسمون که همش بارون می اومد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
--------------------
سلام احسان جان
تو هم پیروز باشی ..باز هم سر بزن!
ر

باران جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:57 ق.ظ

همیشه حتی فکر کردن به این مقولات هم خسته ام کرده ...
میشه بپرسم رشته ی تحصیلیتون چیه ؟ مرتبطه یا نه ؟

رشته ی تحصیلی ام مرتبطه ....اما من تو رشته ی تحصیلی ام خیلی تحصیل نکردم!!!
چه طور مگه خیلی پرت نوشتم ؟

محمدرضا آنلاین جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 02:07 ق.ظ http://asm.blogsky.com

سلام من فعلا نمی تونم وارد وبلاگم بشم راستی اگه کاری داشتی به مراجع زیر مراجعه کن
reza_gh_ms@yahoo.com
id reza_gh_ms
bye

المیرا جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 07:55 ق.ظ http://leilymadani.blogsky.com

چرا اجتماعی است؟

خب ..منم همین رو پرسیدم ....!
خوبی المیراجان ؟
پاییز اومده ...خبر تازه چه داری ؟

آرتا جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:58 ق.ظ http://darkness.blogsky.com

تا اینجا کاملا موافقم. اما اینکه چرا اجتماعی است.... فکر میکنم یکی از نیازهای بشر برقراری ارتباط باشه . شاید نشه گفت نیاز اولیه ولی حتما یکی از نیازهای مهم ما میتونه باشه .

بعد از آب و غذا ...مهم ترین نیاز است و زیر بنایی ترین در سلسله مراتب نیازهای روانی ..

خانه آبی جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 08:02 ب.ظ http://khaneheabi.persianblog.com/

یه مشکل اساسی در این شناختنها اینه که چه ما وچه دیگران پیوسته تغییر میکنیم ،خوب درنتیجه تغییر کلی وحتی جزیی از شناختهای ما نیز امری ضروری است پس نمیتوان هیچ کس را وبه عقیدهء من حتی خودمان را تمام وکمال بشناسیم ولی سعی در انجام چنین کاری خود مقدمه ای است برای این که بفهمیم هیچ وقت بدون شناخت آپدیت شده قضاوت نکنیم...

حرفت کاملا درسته ......
خوب تو آبی؟ کم پیدایی ....اون عکس وبلاگت هم که باز نمی شه ......
آقای دکتر !از دانشگاه چه خبر؟

حامد جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 09:57 ب.ظ

تا اینجا درست. درباره اجتماعی بودن انسان باید بگم که همه موجودات تا حدی اجتماعی دارند و در تکامل انواع گوناگون این جنبه رو هم در نظر می گیرن و تکامل اجتماعی رو هم دخیل می کنن. ولی خب واضحه که انسان طبق معمول در این زمینه تکاملش خیلی کاملتر از بقیه است. مسلما همه تکاملهای انسان در اثر نیاز به اون تکامل بوجود اومده. یعنی ما باید سوال رو حالا اینجوری مطرح کنیم که چرا انسان اینقدر نیاز دارد تا اجتماعی باشد. یا اگر مثلا اجتماعی نبود چه اتفاقی می افتد. و چگونه مساله بقا به مخاطره می افتاد؟ برای این سوالها جوابهای مشخصی وجود داره. البته نمی دونم که تو هم از این زاویه می خواهی جواب بدی یا نه. در هر صورت منتظر جواب این سوال از منظر تو هستم
این کامنت رو نمی ذاشتم سنگین تر بودم. هیچی نداره :)

کنار جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:27 ب.ظ

فکر کنم باید باهات حرف بزنم!

کنار یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 09:19 ب.ظ

منتظریما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مهران دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:36 ب.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام . به عقیده من ٬ خانواده های ما تنها کودک رو منزوی نمی کنند بلکه کودک رو خرافاتی - ناتوان - وابسته و.... بار می آورند . شناخت انسان خیلی هم آسان نیست چون انسان می تونه بٌعد دیگری از شخصیتش رو رو کنه .
آپدیت شد .

احسان سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 09:43 ب.ظ

سلام مریم جان /
بازم سر زدم ولی خبری نبود !
قبلا ها پر کار تر بودی !
حتما گرفتاری. خدا صبر بده .
پیروز باشی.

گرفتاری نبود پسرجان!
اندکی در بهت تغییر وضعیت بودم!
حق با توئه ....قبلن ها پرکارتر بودم!

اباذر یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:13 ب.ظ

آواز تربناک اجتماع گاه حقیقتا صدای آدامس بادکنکی است که لحظه ای می پیچد و باز ما را به حال خویش رها می کند... و هنوز هستند پرسشهایی که تنها در خاموشی لحظه های تنهایی خود پاسخشان را می یابیم... اما این دور باطل تا کی گریبان ما را رها نخواهد کرد...؟

[ بدون نام ] یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:43 ب.ظ

کنار سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:54 ب.ظ

مبارکههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

ممنونم ! به قول دوستی !گوشمون کر شد چرا داد میزنی کنار جان!

باران جمعه 1 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:52 ب.ظ http://shamlo.blogsky.com

می نوشتی یه زمانی !!!

[ بدون نام ] دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:07 ب.ظ

آره راس می‌گی. منم همینطور تو چی؟

دیونیسوس سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 12:43 ق.ظ http://dionysus.persianblog.com

درود
منتظر باقی سخنان خواهیم ماند....
اما
من فکر می کنم که فاصله میان انسانها از یکدیگر امروز کمتر از دیروزها ست! ترجیح می دهم که ابتدا باقی سخنان شما را بشنوم. باقی را نوشتید خوشحال می شوم اگر مرا هم خبر کنید.
شاد باشید و قوی!

مهران سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:44 ق.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام . اومدم بگم که : آپدیت شود .
خودمم دوباره آپدیت کردم ٬ منتظرم .

عسل پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 07:53 ب.ظ http://maaaaan.persianblog.com

مبارکه ! چی ؟

می نویسم ..مفصل خواهم نوشت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد